مبانی نظری و پیشینه معنای زندگی

معرفی مبانی نظری و پیشینه پژوهش فصل دوم پایان نامه درباره معنای زندگی

در این فایل پیشینه نظری پس ارائه تعاریف و نظریات جامع از معنای زندگی به بررسی رابطه معنای زندگی و خوش بینی با بهزیستی ذهنی پرداخته شده است. پس از آن سوابق مربوطه و تحقیقات خارج و داخل کشور تشریح می گردد. این فایل فصل دوم پایان نامه در فرمت word با منبع نویسی درون متنی و پایانی APA و رفرنس دهی دقیق تهیه گردیده که بیش از 15 صفحه متن مبانی نظری را شامل می شود.

بخشهایی از متن مبانی نظری

معنای زندگی

در تعریف معنای زندگی باید گفت زندگی برای مردم زمانی معنادار است که آنها بتوانند الگو یا هدفی را در رویدادهای زندگی برای خود در نظر بگیرند. در نقطه مقابل زندگی زمانی بی معنا است که به نظر برسد همه چیز فرو ریخته است و نمی توان هیچ احساسی را در ماورای آنچه انجام می شود یا رویدادهای که در زندگی اتفاق می افتد، پیدا کرد. معنای زندگی به محتوایی اشاره می کند که مردم زندگی خود را از آن آکنده می کنند و به زندگی خود شکل و جهت می دهند و در ارتباط با هدف ها و ارزش های زندگی است.

معنای زندگی یکی از عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی است. توجه به ادراکات افراد درباره عوامل شخصی زندگی آنها نقش مهمی را در کیفیت زندگی آنها ایفا می کند. همچنین مطالعات نشان می دهد که افرادی با نمره هدف بالاتر در زندگی (یعنی معنایی بالاتر)، همراه با خودپذیری بیشتر، رضایت بیشتر در زندگی مسئولیت پذیری و خودکنترلی بالاتر و خوب بودن می باشد که همگی از مؤلفه های کیفیت زندگی می باشد.

نگرانی درباره معنا و هدف زندگی یکی از ویژگی های بشر به عنوان یک موجود متفکر و کاوشگر است. دیگر موجودات عالم، مسیر طبیعی زندگی خود را از ابتدا تا انتها بدون پرسش و سوال و چون و چرا طی می کنند. این از شکوه یا شوربختی بشر است که در طول تاریخ، دم به دم این پرسش را برای خود و دیگران مطرح ساخته است و چرایی هستی را زیر سوال برده است. انسان همواره یک میل قوی برای درک خود و دنیای اطراف خود داشته و به منظور حمایت از این میل، فعالیتهای رفتاری و شناختی متعدد و متنوعی انجام داده است. ..

رابطه معنای زندگی و خوش بینی با بهزیستی ذهنی

یکی از سازه هایی که در سال های اخیر توسعه پیدا کرد و به عنوان شاخص بهزیستی مورد توجه قرار گرفت معنای زندگی است. تعریف معنای زندگی در حوزه های مختلف متفاوت است به دلیل این که تعریف جهانی از معنا که بتواند مناسب زندگی هر کس باشد وجود ندارد و هر کس باید خودش در زندگی معنایی داشته باشد. بامستیر بیان کرد احساس معنا از طریق برآورده شدن نیازهای اولیه به هدفمندی کارآمدی و خودارزشمندی تحقق می یابد و دیگر پژوهشگران اشاره کردند که تحقق معنا بااهمیت عملی و تصمیم گیری روزانه ارتباط دارد. ویکتور فرانکل بر معناجویی افراد در زندگی باور داشت. او بیان کرد که رفتار انسان ها نه بر پایه نظریه فروید و نه بر پایه نظریه قدرت طلبی آدلر است بلکه انسان ها در زندگی به دنبال معنا و مفهومی برای زندگی خود می باشند. اگر فردی نتواند معنایی در زندگی خویش بیابد احساس پوچی به او دست می دهد و از زندگی نا امید می شود و ملامت و خستگی از زندگی تمام وجودش را فرا می گیرد. الزاماً این حس منجر به بیماری روانی نمی شود بلکه پیش آگهی بدی برای ابتلا به اختلاف ها است بنابراین فرانکل بهزیستی را در یافتن معنا و مفهوم زندگی می داند...

افرادی که معنای زندگی بیشتری را تجربه می کنند از لحاظ بهزیستی ذهنی در سطح بالاتری هستند و عواطف مثبت (شادی، سرزندگی و اراده) بیشتر و عواطف منفی (افسردگی و اضطراب) کمتری را تجربه می کنند. به عبارتی دیگر افرادی که زندگیشان از معناداری بیشتری برخوردار است توانایی بیشتری در تحمل شرایط ناگوار دارند که این باعث بهزیستی افراد می شود. ...